غرب زدگی و جدایی از عهد حسینی
غرب زدگیِ امروز میخواهد ما را از عهد حسینی جدا کند. امروز نیز دو جبهه در کار است:
یکی عهد و جبهه حسینی که حیات انسانی را معنی دار میکند،
دیگری عهد و جبهه ترس و پوچی که همه زندگی را تباه میکند.
در فرهنگ معاویه ای فکر و اخلاق و ادب همه رُمی شد و هیچ کس نفهمید که حقیقت اسلام در حال از بین رفتن است و حتی کسی متوجّه نشد آن نمازی که در فرهنگ معاویه خوانده میشود، نماز نیست، چنان که حجّش نیز حج نیست.
در اردوگاه حسین و با ملاکی که حسین میدهد، فرهنگ رُمی همه چیزش باطل و شیطانی است. بهداشت فرهنگ «رُمی معاویه ای»؛ یعنی فاصله گرفتن از ملکوت و مقصد را «تن» انگاشتن و بیشتر بر جنبه حیوانیت خود پرداختن. ولی همان بهداشت در فرهنگ حسینی«مِنَ الاْیمان» است.
راستی چه ساده اند آنهایی که میخواهند با آشتی با فرهنگ غرب، حقّی و حقّانیتی را برای انقلاب اسلامی حفظ کنند و از این طریق به اسلام و انقلاب اسلامی آبرو بدهند. ارزشهای جهت دهنده و واقعی از درون فرهنگ کفر صادر نمیشود، بلکه از درون فرهنگی برمیخیزد که تسلیم زندگی پوچ دنیازده اموی نشده است.
انسانی که پوچی خود را نمیخواهد، ولی شرایط پوچ گراییِ فرهنگ اموی را پذیرفته، راه جدیدی پیشنهاد نمیکند و از انحرافی به انحرافی دیگر پابه پا میشود و حسین مقابل فرهنگ اموی میایستد و عالَم دیگری را پیشنهاد میکند که سراسر، غیر فرهنگ اموی است، نه اینکه با چند انتقاد جزیی بخواهد با آن فرهنگ روبه رو شود. اصلاً عالَم حسین، عالم دیگری است و برعکس؛ فرهنگ غیرالهی، سراسرش پابه پا شدن از خطایی به خطایی دیگر است. و تا زیر سقف چنین فرهنگی هستید از ستونی به ستون دیگر پناه برده اید، ولی از این فرهنگ آزاد نشدهاید چون عالَمتان عالَم فرهنگ رُمی است. باید عالَمتان عالَم حسینی شود تا نجات پیدا کنید.
اینجاست که شما میبینید در جامعه غربزده، همواره کارشناسی می آید بقیّه کارشناسان را تحقیر میکند و خودش به گمان خود حرفی صحیح می آورد و بعد کارشناس دیگری می آید و قبلی را تحقیر میکند، چراکه فرهنگی که به معصوم وصل نباشد، کارش از خطایی به خطایی دیگر پناه بردن است.