سر درس مهدویت ۴۳ (فلسفه غیبت مهدی موعود علیه السلام ۳)
- تا کنون علوم و دانشهائی که بشر از راه های عادی تحصیل کرده به کشف تمام اسرار خلقت موجودات این عالم موفق نشده و اگر علم، هزارها بلکه میلیونها سال دیگر هم جلو برود هنوز معلومات او در برابر مجهولاتش بسیار مختصر و ناچیز است؛ بنابراین کسی نمی تواند نسبت به وجود یکی از پدیدهای این جهان بزرگ به علت عدم کشف سرّ پیدایش و آفرینش آن اعتراض کند و یا پاره ای از نظامات و قوانین عالم را بی فایده و بی مصلحت بداند. هیچ کس هم نمی تواند بطور یقین ادعا کند که در کوچک ترین پدیده و حوادث جهان، سرّی و نکته ای نهفته نیست همچنانکه کسی نمی تواند ادعا کند که به تمام اسرار عالم واقف و آگاه است.
- معروف است: زنی از بزرگمهر ـ حکیم مشهور ایرانی ـ مسأله ای پرسید؛ حکیم در پاسخش گفت: نمی دانم. زن گفت: ای حکیم، شاه به تو حقوق و ماهیانه می دهد که با سرانگشت علم و حکمت خویش، گره از مشکلات مردم بگشائی، شرم نمی داری که در جواب مسأله من به جهل و نادانی خود اقرار می کنی؟ حکیم گفت: آنچه را شاه به من می دهد در برابر معلومات و دانائیهائی است که دارم ولی اگر بخواهد در مقابل مجهولات و نادانسته های من عطا کند هرگاه تمام زر و سیم دنیا را به من بدهد کم داده است.
- پس بشر باید در راه کشف مجهولات و درک اسرار، همواره کوشا باشد و اگر در یک جا کنجکاوی او در راه کشف سرّی به جائی منتهی نشد، آن را دلیل بر عدم آن نگیرد. همانطور که وقتی چشمهای او مسلح به تلسکوپهای قوی و میکروسکپهای ذره بین نبود، حق نداشت منکر وجود موجودات ذره بینی و کهکشانهای غیر مکشوف آسمانی شود.
- بعد از این مقدمه می گوئیم: ما در ایمان به غیبت حضرت امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ به هیچ وجه محتاج به دانستن سرّ آن نیستیم و اگر فرضاً نتوانستیم به هیچیک از اسرار آن برسیم، آن را بطور قطع باور داریم و اجمالاً می دانیم که مصالح و فواید بزرگی در این غیبت است اما میان دانستن و ندانستن ما، با واقع شدن و واقع نشدن آن هیچ رابطه ای نیست چنانچه اگر ما اصل غیبت را هم نشناسیم به واقعیّت آن صدمه ای وارد نمی شود.
- غیبت آن حضرت امری است واقعی که معتبرترین احادیث از آن خبر داده و جمع بسیاری از بزرگان در این مدت به درک حضور مقدس آن حضرت نایل شده اند، پس میان این مطلب یعنی ندانستن سرّ غیبت و صحت امکان وقوع آن هیچ ارتباطی وجود ندارد و می توانیم بگوئیم ما سرّ غیبت آن حضرت را نمی دانیم و با این وجود به غیبت آن بزرگوار ایمان داریم. مثل اینکه فایده بسیاری از چیزها را نمی دانیم ولی به وجود و هستی آنها عالِم و دانائیم.