در عصر غیبت امام عصر(عج)، جامعـه چگونه باید اداره شود؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم
در این نوشتار به طور خلاصه ولی با آوردن تمامی بخشها، میخواهیم به این سوال پاسخ دهیم که:در عصر غیبت امام عصر(عج)، جامعـه چگونه باید اداره شود؟
- ضرورت و لزوم حکومت در جامعه
حکومت برای بشر یک امر ضروری عقلی است، زیرا اجتماع بدون حکومت، موجب هرج و مرج میشود. حکومت تنظیم کننده امور فرد و اجتماع، اجرا کننده حدود، تامین کننده عزت و استقلال جامعه انسانی و موجب توسعه و تکامل علوم و فنون بشری است.
در تمام جوامع بشری تا آنجا که تاریخ نشان میدهد، نوعی حکومت وجود داشته است. این بدان معنی است که بشر در هر مرحلهای از علم و دانش و فرهنگ باشد، ضرورت وجود حکومت را درک میکند و میداند که زندگی اجتماعی بدون وجود حکومت و نظم و قانون، حتی یک روز هم امکان پذیر نیست.
مساله ضرورت حکومت و نظم و قانون در روایات اسلامی نیز بازتاب گستردهای دارد.
امام علی علیه السلام در جواب خوارج که حکومت و داوری را فقط برای خدا میدانستند، ضمن بیان مطالبی فرمود: «مردم به هر حال نیازمند به امیر و زمامدار هستند، خواه نیکوکار باشد یا بدکار! تا مؤمنان در سایه حکومتش به کار خویش مشغول باشند و کافران نیز بهره مند شوند و مردم در دوران حکومت او، زندگی راحت داشته باشند، به وسیله او اموال بیت المال گردآوری شود، و به کمک او با دشمنان مبارزه کنند..» (۱)
و نیز در روایت فضل بن شاذان، امام رضا علیه السلام در مورد ضرورت وجود حکومت و مخصوصا حکومت اسلامی با حضور اولوالامر به سه نکته مهم اشاره کرده است:
۱ – وقتی برای مردم حدودی تعیین شود و دستور یابند که از آن حدود تجاوز نکنند، چون باعث فساد آنها میشود، این کار سامان نمیگیرد مگر به وسیله حاکم امینی که ایشان را از تعدی و داخل شدن در امور ممنوعه باز دارد، در غیر این صورت کسی لذت و منافع خود را به خاطر فساد دیگران ترک نمیکند. لذا سرپرستی برای آنها قرار داده شده که آنان را از فساد منع و حدود و احکام الهی را در میان آنها برپا دارد.
۲ – هیچ فرقهای از فرقههای دنیا و هیچ ملتی از ملل را نمییابیم که بدون رئیس و سرپرستی باقی مانده باشد، همان سرپرستی که امر دین و دنیای آنها را سامان بخشد، پس در حکمت خداوند حکیم جایز نیست که خلق را در آن چه میداند برای آنان ضروری است رها سازد و سرپرستی که به کمک او با دشمنان بجنگند و اموال بیت المال را به وسیله او تقسیم نمایند، جمعه و جماعت آنها را برپا دارد و ظالم را از تعدی به مظلوم باز دارد، برای آنان تعیین نکند.
۳ – اگرمردم پیشوا و سرپرست امین و درستکاری نداشته باشند، دین و آئین خدا بر باد میرود و سنت و احکام الهی تغییر مییابد، و بدعت گذاران چیزهایی از پیش خود بر آن میافزایند، مخالفان از آن کاسته و امور را بر مسلمانان مشتبه میسازند. (۲)
ظاهرا فقط خوارج در صدر اسلام و نیز آنارشیستها در قرون اخیر، منکر ضرورت وجود حکومت شده اند. خوارج در باب حکومت و امامت عقیده داشتند که اقامه حکومت و تعیین خلیفه یا امام، واجب نیست؛ بنابراین به طور مطلق جایز است که جامعه اسلامی روزگاری بدون حکومت و امام به سر برد، بدین سان با نفی وجوب وجود حکومت این حکم را تجویز میکردند که هر فرد مسلمان بنا به تشخیص خود، اقدام به امر به معروف و نهی از منکر نماید. (۳)
آنارشیستها نیز معتقدند که بشر میتواند با اصول اخلاقی، زندگی اجتماعی خویش را اداره کند و نیازی به حکومت نیست. به موجب این نظریه، انسان ذاتا دارای غریزه اجتماعی است و اگر به حال خود واگذاشته شود، راه زندگی جمعی را در پیش میگیرد. آنارشیسم به اصالت فرد و حفظ آزادیهای فردی اهمیت میدهد و هر نوع حکومت و قدرت سازمان یافته را به عنوان این که وسیله استثمار و خفقان مردم است رد میکند و با مالکیت خصوصی نیز مخالف است.
به نظر آنارشیستها، جامعه (به جای هر نوع حکومت) باید براساس یک سلسله پیمانها و قراردادهای اجتماعی اداره شود و امور مربوط به تولید و توزیع در دست خود تولیدکنندگان و مصرف کنندگان قرار داشته باشد. (۴)
- لزوم حکومت دینی
براساس آیه شریفه «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله.» (۵) مساله حکومت، مساله اساسی همه پیامبران الهی بوده است.
با کمی دقت در اهداف اصلی پیامبران الهی روشن میشود که رسیدن به اهداف بزرگی چون رهانیدن آدمی از سلطه و اسارت بیگانگان و اعطای آزادی به وی، تعلیم و تربیت فراگیر بشر، احیای ارزشهای انسانی، اقامه قسط و عدل، رساندن آدمیان به تعالی و رشد و… مستلزم تشکیل حکومت است و اجرای این برنامهها و وصول به این آرمانها بدون ابزار حکومت امکان پذیر نیست. از این جهت میبینیم که هر کدام از آن بزرگواران نظیر داود، سلیمان و نبی اکرم صلی الله علیه و آله که موفق به تشکیل کومت شدند، تا چه اندازه در تعقیب و وصول به اهداف الهی خود موفق بوده اند، و هر کدام که چنین ابزاری را به دست نیاوردند، تا چه اندازه راه حرکت آنها ناهموار، و در رسیدن به اهداف خود تا چه حد در تنگنا بوده اند.
- دلایل لزوم حکومت در عصر غیبت
۱ – سنت و رویه رسول اکرم صلی الله علیه و آله
سنت و رویه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله دلیل بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی حتی در زمان غیبت امام معصوم علیه السلام است.
پیامبر اکرم اولا: خود تشکیل حکومت داد، به اجرای قوانین و برقراری نظامات اسلام پرداخت، به اداره جامعه برخاسته، والی به اطراف میفرستاد. به قضاوت مینشست، قاضی نصب میکرد، سفرائی به خارج نزد روسای قبایل و پادشاهان روانه میکرد، معاهده و پیمان میبست، جنگ را سرپرستی میکرد و خلاصه احکام حکومتی را به جریان میانداخت.
ثانیا: برای پس از خود به فرمان خدا حاکم تعیین کرد. وقتی خداوند متعال برای جامعه پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حاکم تعیین میکند، به این معناست که حکومت پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز لازم است. (۶)
۲ – ضرورت استمرار اجرای احکام
اجرای احکام الهی، که تشکیل حکومت رسول اکرم صلی الله علیه و آله را ضروری نمود منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست. طبق آیات قرآن، (۷) احکام اسلام محدود به زمان و مکانی خاص نیست و تا ابد باقی و لازم الاجرا میباشد.
آیا برای مدت طولانی از زمان غیبت صغرا تا کنون و تا زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام باید احکام اسلام بر زمین بماند و اجرا نشود و هر که هر کاری خواست انجام دهد؟ آیا قوانینی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن ۲۳ سال زحمت طاقت فرسا کشید، فقط برای مدت محدودی بود؟
آیا خداوند متعال احکامش را محدود به زمان معصوم علیه السلام کرده و پس از آن همه احکامش را رها کرده است؟ اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار به منسوخ شدن اسلام است. (۸)
۳ – رویه مسلمانان صدر اسلام
پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، هیچ یک از مسلمانان در این معنا که حکومت لازم است، تردید نداشت. هیچ کس نگفت: حکومت لازم نداریم، بلکه در ضرورت تشکیل حکومت همه اتفاق نظر داشتند، اختلاف فقط در کسی بود که عهده دار این امر شود.
۴ – رویه امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام
پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و بعد از وقایعی که پیرامون جانشینی آن حضرت به وقوع پیوست و علی علیه السلام ۲۵ سال از مقام و منصب خود کنار رفت، میبینیم با روی آوردن مردم به ولایت، علی علیه السلام حکومت تشکیل داد و خود در راس آن حکومت قرار گرفت و جامعه اسلامی را سرپرستی کرد. (۹)
۵ – ماهیت و کیفیت قوانین اسلام
دلیل دیگر بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت، ماهیت و کیفیت قوانین اسلام است. ماهیت و کیفیت این قوانین به گونهای است که اجرای آنها جز با تشکیل حکومت اسلامی امکان پذیر نیست.
چون اسلام چنین قوانین و برنامههایی را جعل و تشریع نموده به ناچار درباره مجری آن هم تصمیم گرفته است.
حاکم اسلامی یعنی شخصی که در راس یک تشکیلات وسیع اداری قرار میگیرد و با اجرای کامل قوانین الهی، مردم را اداره میکند.
- گزینه ولایت فقیه برترین گزینهها، برای حکومت دینی
«ولایت» چیست؟
ولایت واژهای عربی است که از کلمه «ولی.» گرفته شده است. «ولی.» در لغت عرب به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر، بدون آنکه فاصلهای در میان آن دو باشد، که لازمه چنین توالی و ترتبی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. از این رو این واژه با هیئتهای مختلف (به فتح و کسر) در معانی «حب و دوستی.» ، «نصرت و یاری.» ، «متابعت و پیروی.» و «سرپرستی.» استعمال شده که وجه مشترک همه این معانی همان قرب معنوی است. مقصود از واژه «ولایت.» در بحث ولایت فقیه، آخرین معنای مذکور یعنی «سرپرستی.» است.
«فقیه» کیست؟
مقصود از «فقیه.» در بحث ولایت فقیه، مجتهد جامع الشرایط است، نه هر کسی که فقه خوانده باشد. فقیه جامع الشرایط باید سه ویژگی داشته باشد تا شایستگی رهبری جامعه اسلامی را احراز کند:
«اجتهاد مطلق.» ، «عدالت مطلق.» و «قدرت مدیریت و استعداد رهبری.» یعنی از سویی باید صدر و ساقه اسلام را به طور عمیق و با استدلال و استنباط بشناسد و از سوی دیگر، در تمام زمینهها، حدود و ضوابط الهی را رعایت کند و از هیچ یک تخطی و تخلف ننماید و از سوی سوم، استعداد و توانایی مدیریت و کشورداری و لوازم آن را واجد باشد. (۱۰)
در روایات اسلامی نیز اشاراتی به این صفات شده است. امام حسین علیه السلام در نامهای که به مردم کوفه نوشتند فرمودند:
«به جان خودم سوگند؛ پیشوا و امام نیست مگر آن کسی که حکومتش بر پایه قرآن باشد، قسط را برپای دارد، به دین حق پای بند باشد، و خود را وقف راه خدا کند. (۱۱) .»
و امام علی علیه السلام میفرماید: «ای مردم! شایستهترین فرد به حکومت و ولایت کسی است که بر آن تواناتر باشد و نسبت به فرمان خداوند متعال در امور حکومت داناتر باشد. (۱۲) .»
امام حسن عسکری علیه السلام میفرماید: «هر یک از فقیهان که بر نفس و امیال نفسانی خود چیره باشد، دین خدا را پاس بدارد، با هوا و هوس خویش مخالفت نماید و مطیع احکام و اوامر خدا و مولای خود باشد، پس بر مردم لازم است از او اطاعت و تقلید کنند. (۱۳) .»
- دلایل ولایت فقیه
الف: دلایل نقلی
دلایل نقلی، عبارت است از روایاتی که دلالت بر ارجاع مردم به فقها برای رفع نیازهای حکومتی دارد، یا فقهاء را به عنوان «امنا»، «خلفا» و «وارثان پیامبران و امامان.» معرفی کرده است.
یکی از روایاتی که برای اثبات ولایت برای فقیه واجد شرایط به آن استناد میشود مقبوله عمربن حنظله است که میگوید: «از امام صادق علیه السلام سؤال کردم که اگر دو نفر از شیعیان شما در مورد مسالهای چون قرض یا ارث با یکدیگر نزاع کنند و برای رفع نزاع و داوری میان خود به پادشاه وقت و یا قضات رسمی مراجعه کنند، چطور است؟
حضرت بعد از رد داوری نزد پادشاه فرمود: بنگرید که کدام یک از شما راوی حدیث ماست، و در حلال و حرام، صاحب نظر است و احکام ما را به خوبی میشناسد، پس حکم خود را به او واگذار کنند و به نتیجه داوری او خشنود باشند؛ زیرا من چنین شخصی را بر شما حاکم قرار دادهام. هرگاه چنان حاکمی میان شما حکم کرد و سخن او پذیرفته نشد، به یقین، حکم خدا کوچک شمرده شده و فرمان ما رد شده است و کسی که ما را رد کند، گویی خدا را رد کرده است و چنین کسی در حد شرک به خداست..» (۱۴)
ب: دلیل عقلی
محکمترین دلیل بر ولایت فقیه این است که قانون الهی و شریعت اسلام، بدون گرداننده و مجری و ولی امر بی اثر و لغو میباشد. در یک نظام دینی و اسلامی، هرگز نمیتوان زمام حکومت را به دست کسی داد که در فقه و فقاهت که دستورالعمل حیات فردی و جمعی جامعه اسلامی است، متخصص نباشد و یا بی اعتنا باشد. در نظامهای سیاسی دنیا هم، همین طور است. زمامدار حکومت مارکسیستی متخصص و معتقد به مارکسیسم است، رهبر حکومت لیبرال و سکولار و… باید آشناترین و معتقدترین فرد به آن نظام حکومتی باشد؛ لذا نمیشود زمام یک حکومت دینی را به دست کسی داد که به تمام یا به عمده احکام مربوط به ساختار آن حکومت آگاه و یا معتقد نباشد. (۱۵)
امام خمینی رحمه الله میفرماید: « همان دلایلی که لزوم امامت پس از نبوت را اثبات میکند، عینا لزوم حکومت در دوران یبت حضرت ولی عصر علیه السلام را در بردارد. به ویژه، پس از این همه مدت که از غیبت آن بزرگوار میگذرد و شاید این دوران هزارها سال دیگر نیز ادامه یابد..» (۱۶)
- وظایف و شؤون ولی فقیه (حاکم اسلامی)
فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت، حاکم اسلامی است و دارای چهار شان دینی میباشد که دو شانش علمی است و دو شان دیگر آن، عملی میباشد. این چهار وظیفه، عبارتند از: ۱٫ حفاظت ۲٫ افتاء ۳٫ قضاء ۴٫ ولاء
۱ – حفاظت
از آن جا که مهمترین وظیفه امام معصوم علیه السلام، تنزیه قرآن کریم از تحریف یا سوء برداشت و نیز تقدیس سنت معصومین علیهم السلام از گزند اخذ به متشابهات و اعمال سلیقه شخصی و حمل آن بر پیش فرضها و پیش ساختههای ذهنی دیگران است، همین رسالت بزرگ در عصر غیبت، بر عهده فقیه جامع الشرایط خواهد بود، زیرا سرپرست نظام اسلامی، جامعه مسلمین را براساس معارف اعتقادی و احکام عملی کتاب و سنت معصومین اداره میکند و از این رو، باید پیش از هر چیز، به حفاظت و صیانت و دفاع از این دو وزنه وزین بپردازد.
۲ – افتاء
وظیفه فقیه در ساحت قدس مسائل علمی و احکام اسلامی، اجتهاد مستمر با استمداد از منابع معتبر و اعتماد بر مبانی استوار و پذیرفته شده در اسلام و پرهیز از التقاط آنها با مبانی حقوقی مکتبهای غیر الهی میباشد، وظیفه فقیه جامع الشرایط در زمینه افتاء، فقط کشف و به دست آوردن احکام اسلامی است، بدون آنکه هیچ گونه دخل و تصرفی در آن نماید.
۳ – قضاء
حاکم اسلامی، عهده دار شان قضاء رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام نیز هست، به این معنا که خست با تلاش و کوشش متمادی و اجتهاد علمی، مبانی و احکام قضاء اسلامی را از منابع اصیل آن به دست میآورد و سپس براساس همان علوم و احکام و بدون آنکه تصرفی از خود در آنها داشته باشد، به رفع تخاصمات و اجرای احکام قضایی و صادر نمودن فرامین لازم میپردازد.
۴ – ولاء
حاکم اسلامی پس از اجتهاد عمیق در متون و منابع دین و به دست آوردن احکام اسلام در همه ابعاد زندگی مسلمین، موظف به اجرای دقیق آن هاست. فقیه جامع الشرایط، در زمینههای مختلف اجتماعی، چه در امور فرهنگی نظیر تعلیم و تربیت و تنظیم نظام آموزشی، چه در امور اقتصادی مانند منابع طبیعی، جنگلها، معادن، دریاها و… ، چه در امور سیاسی داخلی و خارجی مانند روابط بین الملل و چه در زمینههای نظامی همانند دفاع در برابر مهاجمان و تجهیز نیروهای رزمی، به تطبیق قوانین اسلامی و اجرای احکام ثابت الهی مبادرت میورزد. (۱۷)
_____________________________________________
پاورقــــــــــــــــــــی
۱) نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۴۰، ص ۸۲٫
۲) بحار الانوار، ج ۶، ص ۵۹٫
۳) تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ترجمه عبدالحمید آیتی، ص ۱۱۱٫
۴) فرهنگ علوم سیاسی، علی بخشی، ص ۲۲٫
۵) نساء/ ۶۴٫
۶) ولایت فقیه، امام خمینی (رحمه الله) ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دهم، ص ۲۶٫
۷) ابراهیم / ۵۲،یونس / ۲ و ۴۹، احزاب / ۴۰ و یس / ۷۰٫
۸) ولایت فقیه (حکومت اسلامی) ، امام خمینی (رحمه الله) ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،ص ۲۷٫
۹) ولایت فقیه، امام خمینی، ص ۲۸٫
۱۰) ولایت فقیه، جوادی آملی، ص ۱۳۶٫
۱۱) بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۳۴٫
۱۲) نهج البلاغه، ترجمه دکتر شهیدی، خ ۱۷۳، ص ۱۷۹٫
۱۳) احتجاج، ج ۲، ص ۵۱۱، ح ۳۳۷٫
۱۴) ولایت فقیه در عصر غیبت، رجالی تهرانی، ص ۱۲۸٫
۱۵) همان.
۱۶) ولایت فقیه (حکومت اسلامی) ، امام خمینی رحمه الله، چاپ دهم، ص ۳۰٫
۱۷) ولایت فقیه، آیت الله جوادی آملی، مؤسسه تحقیقاتی اسراء، ص ۲۴۲٫