مهدویت"منجی"امام زمان"موعود"انتظار"متن و عکس مهدوی"شعرمهدوی"مدعیان دروغین مهدویت"انتظار"منتظر"شعرمهدی

همه چیز در باره فدک

 
اموال پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله

به طور کلی می توان اموال غیر منقول حضرت رسول صلی الله علیه و اله را به پنج دسته تقسیم کرد:
ارث – خرید – هبه و هدایا – خمس – فیء. فیء اموال و زمینهایی است که به وسیله جنگ و نزاع به دست مسلمانان نرسیده و بر آن سرزمین ها اسب وشتر نتاخته باشند. این زمینها به تصریح آیات الهی (مانند آیه ۶ سوره حشر) مِلکخاصّ رسول خدا صلی الله علیه و اله است. یکی از مصادیق فیء زمین فدک بوده است.
مشخصات فدک
فدک دهی است در حجاز که میان آن و مدینه دو روز راه بود (نزدیک به ۱۶۰ کیلومتر) و در آن مزارع و چشمه آبی قرار داشت. در آن منطقه دژی نیز وجود داشته است که به آن شُمْروخ می گفتند. (۱)
امروز نام این منطقه حائط است که از بزرگترین روستاهای نزدیک به خیبر می باشد و در آن نخلهای فراوانی به چشم میخورد. (۲)
ابن منظور و حُموی در توصیف فدک می نویسند: فیها عین و نخل. یعنی در آن چشمه و درختان نخل وجود داشت.(۳)
وفیها عین فواره و نخل کثیره. یعنی: در زمینهای آن چشمه جوشان و نخلهای زیادی بود. (۴)

انتقال فدک به اموال پیامبر اکرم صلی الله علیه واله
در زمان رسول خدا صلی الله علیه و اله یهودیان ساکن در فدک و مناطق اطراف آن که از شکست پایگاه اصلی خویش در خیبر آگاه شدند از در صلح وارد گشتند و به این صورت تمامی قریه فدک تحتعنوان “فیء” به رسول خدا تعلق گرفت. از آنجایی که این مطلب در تاریخ اسلام قطعی است تنها به نقل یک مدرک کوتاه بسنده میکنیم: فکانتْ فدکُ لرسولِ اللهِ صلی الله علیه (وآله) و سلم خالِصه له لانه لم یوجفْ علیها بخَیل و لا رکاب. یعنی: پس فدک به طور کامل برای رسول خدا صلی الله علیه و اله بود. چرا که اسب و استری بر آن تاخته نشده بود. (۵)
بخشش فدک به صدیقه طاهره از مدارک سنی
عن ابی سعید الخدری لما نزلت: و آت ذالقربی حقه.(۶) اعطی رسول الله صلی الله علیه (وآله) وسلم فاطمهَفدکاً.
یعنی: از ابوسعید خدری: هنگامیکه آیه: وبه خویشاوندت حق وی را ببخش. نازل شد رسول خدا صلی الله علیه واله فدک را به فاطمه سلام الله علیها بخشید. (۷)
لما نزلت هذه الایه: و آت ذالقربی حقه دعا النبی صلی الله علیه (وآله) و سلم فاطمه و اعطاها فدکا.
یعنی: وقتی آیه ۲۶اسراء نازل شد نبی اکرم فاطمه سلام الله علیها را خواست و فدک را به او عطا کرد. (۸)
لما نزلت علی رسول الله ص: و آت ذا القربی حقه. دعا فاطمه فاعطاها فدکا و العوالی و قال هذا قسم قسمه الله لک و لعقبک.

یعنی زمانی که بر رسول خدا صلیالله علیه و اله آیه: و به ذی القربای خود حقش را ببخش. نازل شد آن حضرت-فاطمه سلام الله علیها را خواستند و فدک و عوالی را به ایشان عطا فرموده وگفتند:
این قسمتی است که خداوند برای تو و نسل پس از تو قرار داده است. (۹)
حاکم حسکانی در شان نزول ایه ۳۸ سوره روم مطلبی مشابه را نقل میکند:

عن ابن عباس قال: لما انزل الله: فآت ذالقربی حقه. دعا رسول الله صلی الله علیه و اله فاطمه و اعطاها فدکا و ذلک لصله القرابه.یعنی ابن عباس می گوید: وقتی
آیه: پس به خویشاوندت حق وی را ادا کن. نازل گردید. رسول خدا صلی الله علیهو اله فاطمه سلام الله علیها را خواست و فدک را به او عطا کرد و این بهجهت صله رحم (نزدیکی و خویشاوندی حضرت فاطمه سلام الله علیها با رسول خداصلی الله علیه و اله و عمل به آیه مذکور) بود. (۱۰)
خوارزمی (در مقتل الحسین ج۱ص۷۰) نیز به بخشش فدک اشاره دارد:
لما نزلت آیه: و آت ذاالقربی حقه. دعا رسول الله صلی الله علیه و اله فاطمه سلام الله علیها فاعطاها فدکا. یعنی: چون ایه ۲۶اسراء نازل گردید رسول خدا صلی الله علیه و اله فاطمه سلام الله علیها را خواست و فدک را به وی بخشید.سیوطی در تفسیر خویش از دوصحابی ابوسعید خُدری و عبدالله بن عباس بخشش فدک را متذکر میشود. همچنین درکنزالعمال نیز این حقیقت بیان شده است. در کتب دیگر اهل سنت نیز این مسالهبیان شده است که بنده برای خلاصه به همین مقدار کفایت میکنم. و فقط به یک سند دیگر از کتب اهل سنت که از حضرت زهرا سلام الله علیها نقل کرده اند می پردازیم:
 بهترین شاهد و گواه: صدیقه طاهره سلام الله علیها
قالت فاطمه لابی بکر: ان رسول الله جعل لی فدک فاعطنی ایاها. شهد لها علی بن ابی طالب.
یعنی: فاطمه سلام الله علیها به ابوبکر گفت: رسول خدا فدک را برای من قرار داده. پس آن را به من بازگردان. علی بن ابی طالب علیه السلامنیز بر صحت این مطلب گواهی داد. (۱۱) عن مالک بن جعونه عن ابیه قال: قالت فاطمه لابی بکر ان رسول الله جعل لی فدک فاعطنی ایاها.
یعنی: مالک بن جعونه از پدرش نقل می کند که: فاطمه سلام الله علیها به ابوبکر (که فدک را مصادره کرده بود) گفت که رسول خدا فدک را برای من قرار داده است پس آن را به من
بازگردان. (۱۲) و فیها (فدک) عین فواره و نخیل کثیره و هی التی قالت فاطمه ان رسول الله صلی الله علیه (وآله) وسلم نخلنیها. (۱۳)
بخشش فدک به حضرت زهرا سلام الله علیها از مدارک شیعی
مدارک بسیاری در کتب شیعی وجود دارد که این حقیقت را بیان میکنند. که ما در اینجا فقط به یک سند کفایت میکنیم:
امام صادق علیه السلام میفرماید: هنگامی که آیه: و آت ذاالقربی حقه و المسکین. نازل شد. پیامبر صلی
الله علیه و اله به جبرئیل گفت: مسکین را شناختم. ذی القربی کیست؟ جبرئیل گفت: اقربای تو. پس پیامبر  حسن – حسین و فاطمه علیهم السلام را خوا ند سپس فرمود: ان ربی امرنی ان اعطیکم مما افاء علیّ.  وفرمود: فدک را به شما عطا کردم (تفسیر عیاشی ج۲ص۲۸۷)
نتیجه بحث : فدک به عنوان فیء در اموال حضرت رسول صلی الله علیه و اله قرار گرفت. و حضرت رسول صلی الله علیه و اله (به استناد به کتب اهل سنت) فدک را به حضرت زهرا سلام الله علیها بخشید.  در مطالب بعدی به این موضوع خواهیم پرداخت که بعد از حضرت رسول چه بلایی بر سر فدک آمد. غصب فدک از مدارک اهل سنت همانطور که در مطالب قبلی اثبات شد حضرت رسول صلی الله علیه و اله فدک را در زمان حیات خودشان به حضرت زهرا سلام الله علیها بخشیدند. اما بعد از شهادت حضرت رسول این زمینها توسط حکومت (ابوبکر) غصب شد.
۱-در صواعق باب مدح شیخین میگوید: به زید برای توهین به ابابکر گفتند: ابابکر از حضرت زهرا علیها السلام فدک را گرفت…(۱۴)
۲-از عمربن خطاب نقل است که میگوید: پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه و اله من و ابوبکر به نزد علی علیه السلامرفتیم و گفتیم: درباره آنچه از رسول خداص به جامانده است (میراث) چه میگویی؟
گفت: ما سزاوارترین مردم نسبت به رسول خدا هستیم.
گفتم: و آنچه در خیبر است (سهم ذی القربا) ؟ گفت:و آنچه در خیبر است.
گفتم: و آنچه در فدک است (هبه) ؟ گفت: و آنچه در فدک است.
پس گفتم: هان به خدا تا شما گردن های ما را با مناشیر (چوب های بلند که چنگک دارد و با آن گندم را باد می دهند) فرو آورید! پس هرگز! (۱۵)
ابوبکر طلب شاهد میکند !!! صاحب تشیید المطاعن بیست و پنج کتاب از منابع اهل سنت را نام می برد که مساله شهادت درباره فدک در آنها یاد شده است. در کتاب السقیفه و فدک ص۱۰۳ چنین آمده است: فقالت فاطمه ان فدک وهبها لی رسول الله قال ابوبکر: فمن یشهد بذلک؟… یعنی : فاطمه سلام الله علیها فرمودند: فدک را رسول خدا به من بخشیده است. ابوبکر گفت: چه کسی به آن شهادت می دهد ؟!!!

احتجاج امام علی علیه السلام و ابوبکر

در رابطه با شاهد امام علی علیه السلام به خلیفه گفت: هرگاه مدعی مالی باشم که دردست مسلمان دیگری است از چه کسی شاهدمیخواهی؟ از من که مدعی هستم یا از کسی که در تصرف اواست؟
گفت:از تو که مدعی هستم.
حضرت فرمود: مدتهاست که فدک در اختیار و تصرف فاطمه سلام الله علیها است و در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و اله مالک آن شده است. پس چرا از او بینه و شاهد می طلبی؟ ابوبکر ساکت شد. (بحارالانوار ج۲۹ص۱۲۹ به نقل از احتجاج طبرسی)

طبق روایت طبرسی عمر که در مجلس حاضر بود دید کسی یارای پاسخ دادن به امیرالمومنین علیه السلامرا ندارد و ممکن است برای ابوبکر گران تمام شود. عمر گفت: یا علی! ما توان بحث با تو را نداریم. باید شاهد بیاوری و گرنه نه تو و نه فاطمه حقی بر فدک نخواهید داشت.
امتناع ابوبکر از پس دادن فدک با تمسک به حدیثی جعلی بعد از اینکه ابوبکر فدک را غصب کرد. اهل بیت علیهم السلام از او خواستند که زمین را پس دهد. اما او زمین را پس نداد. درکتب اهل سنت در رابطه با امتناع ابوبکر چنین آمده است: فابی ابوبکر ان یدفع الی فاطمه شیئا.
یعنی: پس ابوبکر از استرداد اموالی که فاطمه سلام الله علیها از او مطالبه نمود امتناع ورزید و چیزی از آن اموال را به فاطمه سلام الله علیها پس نداد. (۱۶)
ابوبکر برای پس ندادن اموال حضرت زهرا سلام الله علیها استناد به یک روایت جعلی کرد و ادعا کرد از پیامبر صلی الله علیه و اله شنیده است: لانورث ما ترکنا صدقه. یعنی: از ما گروه انبیاء ارثی برده نمیشود. آنچه از اموال ما باقی می ماند حکم صدقه را دارد.
ابن شبه از عایشه روایت میکند:
فاطمه سلام الله علیها کسی را نزد پدرم (ابوبکر) فرستاد و سه چیز از او مطالبه کرد:
۱-صدقه رسول الله صلی الله علیه و اله در مدینه ۲-باقیمانده خمس خیبر ۳-فدک. اما پدرم به او گفت: رسول خدا گفته: لا نورث ما ترکنا صدقه… . فاطمه از پدرم (ابوبکر) خشمگین شد و تا پایان عمر خویش با او سخن نگفت و هنگامی که از دنیا رفت علی بر او نماز خواند و او را شبانه دفنکرد و پدرم را خبر نکرد.پ(تاریخ مدینه منوره ج۲ص۱۹۶)
پاسخ حضرت زهرا سلام الله علیها به حدیث جعلی ابوبکر (خطبه فدکیه)

حضرت زهرا سلام الله علیها جهت رسواسازی دستگاه حاکم و تبیین مواضع غیر شرعی آنان در مواجهه با مطالبات مالی دختر رسول خدا صلی الله علیه و اله به ویژه ادعای شگفت انگیز خلیفه در خصوص ارث به مسجد رفت و خطبه ای طولانی در حضور خلیفه و مهاجرین و انصار
حاضر در آنجا ایراد فرمود.
این خطبه بعدها به خطبه فدکیه شهرت یافت. چرا که در مراحل پایانی مطالبه میراث و آستانه تحقق غصب فدک (یعنی بلافاصله پس از آگاهی حضرت صدیقه طاهره از تصمیم خلیفه مبنی بر مصادره آن) ایراد گردید. این خطبه در بلاغات النساء نوشته ابن طیفور و همچنین مقتل الحسین خوارزمی که از کتب اهل سنت میباشد آمده است.
حضرت صدیقه طاهره در فرازهایی از این خطبه با صراحت به ماجرای ارث اشاره نموده و افشاگرانه می فرماید:
“آیا با آگاهی (وازروی عناد) کتاب خداوند را رها کردید و آن را در پشت سرتان نهادید (وبه احکام آن عمل نمی کنید و مرا از ارث محروم می سازید مگر نشنیده اید) که خداوند تبارک و تعالی میفرماید: {وسلیمان از پدرش داود ارث برد}
و (باز در آن هنگام که) خداوند حکایت یحیی فرزند زکریا را بازگو می نماید
میفرماید: {پس خدایا مرا از لطف خاص خویش فرزند و جانشینی صالح عطا فرما تا وارث من و خاندان یعقوب باشد.}
و نیز میفرماید: {وبه حکم کتاب خدا خویشاوندان (در ارث بردن از یکدیگر نسبت به غریبه ها) اولویت دارند} ومیفرماید: {خداوند شما را در مورد فرزاندانتان سفارش میکند که سهم پسر برابر سهم دو دختر است}
همچنین میفرماید: {هرگاه (یکی از شما را مرگ فرا رسد و) مالی برجای نهد. درباره پدر و مادر و خویشان به
نیکی وصیت کند که این شایسته پرهیزگاران است.} شما به خیال باطل خویش پنداشته اید که من هیچ بهره و ارثی از پدرم ندارم و هیچ قرابت و خویشاوندی بین ما برقرار نیست! آیا خداوند آیه ای را به شما اختصاص داده که پدرم را از آن خارج نموده است؟ یا (در مورد من و پدرم میگویید) که (آن دو) پیروان دو کیش و دو مذهب هستند و از یکدیگر ارث نمی برند؟ آیا من و پدرم اهل یک آیین نیستیم؟ یا این که (ادعا میکنید) شما از (پدرم) رسول خدا به خاص و عام قرآن آگاه ترید؟ آیا حکم جاهلیت را می جویند؟ برای مردم دارای یقین چه کسی حکمش بهتر از حکم خداوند است؟ آیا رواست که میراث من به جور و ستم از من ستانده شود؟ و ستمگران به زودی در می یابند که چگونه بازگشتی خواهند داشت؟! ”
(۱۷) در تاریخ آمده است که مخاطبان
این سخنرانی علنی سخت تحت تاثیر قرار گرفتند: و لم یر الناس اکثر باک و لا باکیه منهم یومئذ. یعنی مردم گریان تر از آن روز دیده نشدند. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج۱۶ص۲۱۲)

افشاگری حضرت زهرا سلام الله علیها موجب شد تا همگان حقیقت را دریابند و در نتیجه جو حاکم بر علیه
ابوبکر (غاصب فدک) بشود. ابوبکر که این وضعیت را بسیار خطرناک و علیه حکومت می دید شروع به سخنرانی تهدید آمیز و جدی کرد.
حکایتی شگفت انگیز درکتاب نزهه الکلام به نقل از ابن عباس آمده است: روزی به خانه ابوبکر رفتم عمر بن خطاب و چند نفر دیگر آنجا بودند. ناگاه پیرمردی وارد شد و سلام کرد. جوابش دادیم. ابوبکر گفت: ای پیرمرد بنشین. پیرمرد تکیه بر عصا نمود و گفت: من قصد حج دارم و مرا همسایه ای است که به من گفت: تو به حج می روی پس پیغام مرا به خلیفه رسول خدا برسان. گفت: بگو من زنی ضعیفه ام و مرا پدری بود که یاری ام می داد. پس
پدرم وفات یافت و مزرعه ای برای من گذاشت که وجه معاش من و فرزندانم از آنبود. امیر آن شهر مزرعه را از من گرفت و یکی از عمال خود را بر آن گماشت
تا درآمد آن را بگیرد و به او برساند و از آن هیچ به من و فرزندانم نمیدهد.
ابوبکر گفت: کراهت باد آن غاصب فاجر را. عمر گفت: ای خلیفه رسول خدا! کسی را بفرست تا آن ظالم فاجر را به سزای خود برساند. ابن عباس گوید: پس دیدم که پیرمرد بازگشت و گفت: نعوذبالله من حقد الله فمن اظلم ممن یظلم بنت رسول الله ص. یعنی: “پناه می برم به خدا از دشمنی و عداوت خدا.چه کسی از ظلم کننده بر دختر رسول خدا ظالم تر و فاجر تر است؟” و از آن خانه بیرون رفت. ابوبکر گفت: او را برگردانید و کسی را دنبال او فرستاد. اما پیرمرد را ندیدند. ابن عباس گفت: خدمت امیر المومنین علیه السلامرسیدم. حضرت از این داستان پرسید و سپس فرمود: او خضر پیامبر بود. (۱۸)
آرزوی ابوبکر در برخی روایات آمده است که ابوبکر هنگام موت می گفت: ای کاش سه کار نکرده بودم: ۱-فدک را از فاطمه سلام الله علیها نگرفته بودم. ۲-از لشکر اسامه تخلف نکرده بودم. ۳-خالد بن ولید را برای قتل مالک بن نویره نفرستاده بودم. (۱۹) این گوشه ای بود از جنایات خلفا در حق حضرت زهرا سلام الله علیها که خدمتتان بیان شد. مطمئن هستم که این بنده کوچک نتوانسته است که حق مطلب را ادا کند. برای اطلاع بیشتر در این زمینه میتوانید به  کتاب “عبور از تاریکی” نوشته علی لباف می باشد.
خطبه فدکیه
با توجه به اهمیت بالای خطبه فدکیه قسمتی از این خطبه را در اینجا قرار میدهم. و امیدوارم تمامی مسلمانان جهان با این خطبه مهم آشنا شوند. زیرا که حضرت زهرا سلام الله علیها اولا: حقانیت امیرالمومنین علی علیه السلام را بیان کرده اند. و ثانیا: باطل بودن عمر وابابکر را اثبات کرده اند. وحضرت در این خطبه به صراحت عمر و ابابکر را گمراه و ضال و اهل آتش معرفی می کنند. و جالب اینجاست که این خطبه در کتب اهل سنت به وفور یافت میشود.  همانطور که در
خطبه میخوانیم حضرت فرمودند:

“اندوهی که در سینه‏ ام موج می‏زند، بیرون ریختم، تا با شما اتمام حجت کنم و عذری برای کسی باقی نماند…” و حقیقت این است که با این خطبه حجت برای همگان تمام شده است. پس به اهل سنت به می گوییم:

کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
اعلموا انّی فاطمه  “ای مردم بدانید من فاطمه ام و پدرم محمد که فرستاده پروردگارتان و خاتم پیامبرانتان است. کلام اول و آخر من این است. و در این مطلب اشتباه نمیکنم و آنچه انجام میدهم گزاف نیست. و سخن به دروغ نمیگویم. پس با گوشهای شنوا و قلبهای آگاه سخن مرا بشنوید !”
امام علی علیه السلام در تبلیغ رسالت …”تا آنکه خداوند به برکت پیامبرش حضرت محمد شما را بعد از این همه سختیها نجات داد. و بعد از آنکه او گرفتار پهلوانان کفار و گرگان عرب و گردنکشان اهل کتاب گردید. هرگاه که آتش جنگ را افروختند خداوند آن را خاموش می نمود. و هر زمان که قدرت پیروان ضلالت ظاهر می شدیا دشمنان مشرک دهان خود را برای از بین بردن شما ازمیکردند. برادرش علی را برای نابودی آنان به عمق دهانشان می افکند. او همتا گوشهای آنان را پایمال نمیکرد و آتش آنان را با تیزی شمشیرش خاموش نمی نمود باز نمیگشت. او (علی ع) کسی بود که در راه خدا سختی و مشکلات را تحمل می کرد و استقامت از خود نشان می داد و نزدیکترین اشخاص به پیامبر و سرور اولیای خدا بود. در راه خدا کمر همت بسته بود و دلسوزانه وبا جدیت و تلاش پیگیر عمل میکرد. و درراه خدا سرزش ملامت کنندگان تاثیری در او نداشت. واین درحالی بود که شما در زندگی راحت و در کمال آرامش و امنیت و نشاطبودید. و در رفاه زندگی خوشی را میگذراندید. “رفتار مردم بعد از شهادت پیامبر صلی الله علیه و اله “هنگامی که خداوند جایگاه انبیاء و منزلگاه برگزیدگانش را برای او اختیار نمود و آنچه به او وعده داده بود به اتمام رساند کینه و دشمنی ناشی از نفاق شما ظاهر گردید. و پوشش دین کهنه شد و جامه اش مندرس و استخوانش ضعیف گردید. و آن قدرت ضعیف از بین رفت. خشم فرو خورده گمراهان به تکلم در آمد و گمنام ذلیلان ظاهر شد. و شخص مورد قبول اهل باطل (ابوبکر) صدا درآورد و در عرصه شما قدرت نمایی کرد…به ظاهر طرفداری از دین می نمایید در حالیکه در باطن به نفع خود عملمیکنید و نسبت به اهل بیت و فرزندانش با حیله و نیرنگ رفتار میکنید. ما درمقابل اذیتهای شما صبر میکنیم مانند صبر کسی که با چاقوهای بزرگ و پهناعضایش را قطعه قطعه کنند و تیزی نیزه را در بدنش فرو برند!”فدک و ارث”شما می‏پندارید که ما ارثی
نداریم؟ «مگر رسم جاهلیت را می‏جویید؟ برای مردم دارای یقین چه حکمی از حکم
خداوند بهتر است؟» آیا آگاه نیستید؟ چرا، آگاهید و همچون آفتاب درخشان
برای شما روشن است که من دختر آن پیامبر هستم.

شما ای مسلمانان! آیا رواست که میراث پدرم به زور از من ستانده شود؟
آه! دردا! ای گروه مهاجر! چقدر عجیب و در عین حال سخیف است که ارث پدرم مورد دستبرد و تجاوز قرار گیرد و من از آن محروم بمانم؟
ای فرزند ابوقحافه (ابوبکر)! خداوند گفته که تو از پدرت ارث بری و من از پدرم ارث نبرم؟ «چه سخن ناروایی!» آیا از سر عناد و لجاج کتاب خدا را ترک و به پشت سر افکنده‏ای؟ در حالی که او می‏فرماید: «سلیمان از پدرش داود ارث برد.»

و یا آنجا که داستان یحیی فرزند زکریا- که درود خداوندی شاملشان باد- را بازگو می‏کند، می‏فرماید: «مرا از جانب خود فرزندی عطا کن که وارث من و خاندان یعقوب باشد»

و نیز می‏فرماید: هرگاه یکی از شما را مرگ فرا
رسد و مالی بر جای نهد درباره پدر و مادر و خویشان به دیده‏ی انصاف سفارشکند که این شایسته‏ی پرهیزگاران است. شما به خیال باطل خود چنین
پنداشتید که من هیچ بهره و ارثی از پدرم ندارم؟ و هیچ خویشاوندی و قرابتی میان ما وجود ندارد؟ آیا خداوند آیه‏ای در خصوص شما فرو فرستاده که پدرم از آن خارج است؟ یا بر این رای و نظرید که و من و پدرم هر یک به آیینی جدا سر نهاده‏ایم؟ یا اینکه دعوی آن دارید که از پدرم و پسر عمویم به خاص و عام قرآن آگاهتر هستید؟ حال که چنین است بگیر آن شتری را که آماده است و مهارزده و بر آن سوار شو! لیکن بدان در روز برپایی رستاخیز تو را دیدار می‏کند و بازخواستت می‏نماید و آن روز چه روزیست! در آن ساعت «گمراهان زیان خواهند دید» اما چه سود که پشیمانی فایده‏ای نخواهد داشت.  که برای هر خبر زمانی معین است و به زودی خواهد دانست که چه کسی به عذابی‏ که خوارش می‏سازد، گرفتار می‏آید و یا عذاب جاوید بر سر او فرود می‏ آید. سپس حضرت فاطمه علیهاالسلام گروه انصار را مخاطب قرار داده فرمودند:   ای جوانان و ای بازوان توانمند ملت و یاران اسلام، این سهل‏انگاری شما در ستاندن حق من از چیست؟ این چه سستی است که در برابر ستمی که بر من شده، روا می‏دارید؟ آیا پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نمی‏فرمود: بزرگداشت مرد را درباره‏ی فرزندان هم باید پاس داشت؟ چه زود اوضاع را واژگون نمودید و به بیراهه گام نهادید…
هیهات! پسران قیله )ای قبیله‏ های اوس و خزرج( پیش چشمان شما میراث پدرم را ببرند! حرمتم بشکنند! در حالی که شما آشکارا می‏بینید و می‏شنوید و اخبارش به شما می‏رسد. اما شما بیهوش و خاموش نشسته‏ اید؟…دعوتم را می‏شنوید و پاسخ نمی‏گویید! فریاد من در میان شما طنین‏ افکن است اما چه سود که به فریاد نمی‏رسید! اما می‏بینم که به تن‏آسایی خو گرفته ‏اید، و کسی را که از همه برای زعامت و اداره‏ی امور مسلمانان شایسته ‏تر است (امام علی ع) دور ساخته‏اید، و به آسودن در گوشه‏ای دنج وخلوت تن داده‏اید، و از فشار و تنگنای مسئولیت به بی‏تفاوتی روی آورده‏اید.آری آنچه از ایمان و آگاهی در درون داشتید، بیرون افکندید،… اگر شما وهمه‏ ی روی زمین کافر گردند خداوند بی نیاز و در خور ستایش است.من آنچه شرط بلاغ است، با شماگفتم. اما می‏دانم مردمی خوار، و در چنگال زبونی گرفتار، و خیانت‏ پیشه هستید و قلبهای شما بدان گواه است. چه کنم که دلی پرخون دارم. و از این رو بازداشتن زبان شکایت از طاقتم بیرون است! اندوهی که در سینه‏ام موج می‏زند،
بیرون ریختم، تا با شما اتمام حجت کنم و عذری برای کسی باقی نماند. اکنونکه چنین است این مرکب خلافت ارزانی شما، به آن محکم درآویزید و هرگز رهایشمسازید. ولی آگاه باشید که پشت این شتر مجروح و پای آن تاول زده و سوراخاست. داغ ننگ بر خود دارد و نشانی از خشم خداوند و رسوایی ابدی با او همراهاست. اما شما را آسوده نخواهد گذارد تا به آتش خشم خداوندی بیازارد «آتشیکه هر دم می‏افروزد و دل و جان را می‏سوزد».آنچه می‏کنید در نزد خداوندحاضر است «و ستمکاران به زودی درمی‏یابند که به چه مکانی باز می‏گردند» مندختر پیامبری هستم که شما را از عذاب الهی برحذر می‏داشت. آنچه در تواندارید انجام دهید. ما نیز به وظیفه‏ ی خود عمل می‏کنیم. شما انتظار بکشید مانیز منتظر می‏مانیم.
۶۰ سند برای خطبه فدکیه از کتب شیعه و سنی:
۱- بلاغات النساء: ابن طیفور احمد بن ابی‏طاهر مروزی (۲۰۴- ۲۸۰ ه)
۲- السقیفه و فدک: ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری (ت ۳۲۳ ه)
۳- شرح الاخبار: قاضی ابوحنیفه نعمان بن محمد تمیمی مغربی (ت ۳۶۳ ه)
۴- المناقب: ابوبکر احمد بن موسی بن مردویه اصفهانی، ابن مردویه (ت ۴۱۱ ه)
۵- الفائق: اسعد بن شقروه (ق ۴ ه)
۶- الشافی فی الامامه: سید مرتضی علم الهدی، علی بن الحسین موسوی، ابوالقاسم (۳۵۵- ۴۳۶ ه)
۷- تلخیص الشافی: شیخ طوسی، ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی طوسی (ت ۴۶۰ ه)
۸- دلائل الامامه: ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم طبری، طبری صغیر (ق ۵ و ۶ ه)
۹-  الاحتجاج علی اهل اللجاج: ابومنصور احمد بن علی بن ابی‏طالب طبرسی (ح ۵۲۰ ه )
۱۰- مقتل الحسین علیه‏السلام: خطیب خوارزمی، ابوالمؤید موفق بن احمد مکی (ت ۵۶۸ ه)
۱۱- نثر الدر: ابوسعید آبی (۴۲۲ ه )
۱۲- شرح نهج‏البلاغه: ابن ابی‏الحدید، عزالدین عبدالحمید بن محمد مدائنی معتزلی (۵۸۶- ۶۵۶ ه)
۱۳- کشف الغمه: ابوالحسن علی بن عیسی بن ابی‏الفتح اربلی (ت ۶۹۳)
۱۴- الطرائف: سید رضی‏الدین علی بن طاووس حلی (۵۸۹- ۶۶۴ ه)
۱۵- من لا یحضر الفقیه: شیخ صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی (۳۱۱- ۳۸۱ ه)، بخشی از خطبه
۱۶- علل الشرایع: شیخ صدوق (۳۸۱ ه)، بخشی از خطبه
۱۷- امالی: شیخ مفید، ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی (۳۸۸- ۴۱۳ ه)، بخشی از خطبه
۱۸- امالی: شیخ ابوجعفر طوسی (۴۶۰ ه)، بخشی از خطبه
۱۹- تذکره الخواص: سبط ابن الجوزی، ابوالمظفر یوسف بن فرغلی بن عبدالله بغدادی (۵۸۱- ۶۵۴ ه)، بخشی از خطبه
۲۰- مناقب آل ابی‏طالب: ابن شهر آشوب، ابوجعفر محمد بن علی بن شهر آشوب سروی مازندرانی (ت ۵۸۸ ه)، بخشی از خطبه
۲۱- مصباح الانوار: هاشم بن محمد (ق ۶ و ۷ ه)، بخشی از خطبه
۲۲- الفائق: جارالله زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری خوارزمی (۴۶۷- ۵۳۸ ه)، بخشی از خطبه
۲۳- غریب الحدیث: ابن قتیبه دینوری، ابومحمد عبدالله بن مسلم (۲۷۶۲۱۳ ه)، بخشی از خطبه
۲۴- الاستغاثه فی بدع الثلاثه: ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد بن موسی (فرزند امام جواد علیه‏السلام) (ت ۳۵۲ ه)
۲۵-  تفسیر کنز الدقائق: مشهدی، محمد بن محمد رضا قمی (ق ۱۲ ه)
۲۶- مرآه العقول: علامه محمد باقر بن محمد تقی مجلسی (۱۰۳۷- ۱۱۱۰ ه)، بخشهایی از خطبه
۲۷- نفحات اللاهوت: محقق کرکی، شیخ علی بن الحسین (۸۶۸- ۹۴۰ ه)
۲۸- جلاء العیون: علامه مجلسی (۱۱۱۰ ه) ، بخشی از خطبه
۲۹- بحارالانوار: علامه مجلسی (۱۱۱۰ ه)
۳۰- تفسیر نور الثقلین: ابن جمعه عبد علی بن جمعه عروسی هویزی (ت ۱۱۱۲ ه)، بخشهایی از خطبه
۳۱-  تفسیر برهان: سید هاشم بحرانی، هاشم بن سلیمان حسینی کتکانی (۱۱۰۷ ه)،
بخشهایی از خطبه
۳۲- معادن الحکمه: ملا محسن فیض کاشانی، محمد بن مرتضی (۱۰۹۱ ۱۱۰۰ ه)، بخشهایی از خطبه
۳۳- تفسیر لاهیجی: بهاءالدین محمد شریف لاهیجی (۱۰۸۸ ه)
۳۴- الدمعه الساکبه فی احوال العتره الطاهره: ملا محمد باقر بهبهانی (ت ۱۲۰۵ ه)
۳۵- کشکول شیخ بهایی: شیخ بهاءالدین محمد بن الحسین عاملی (۹۵۳- ۱۰۰۳ ه)، بخشی از خطبه
۳۶- وصول الاخیار الی اصول الاخبار: حسین بن عبدالصمد العاملی (۹۸۴ ه)، بخشی از خطبه
۳۷- نهج الحق و کشف الصدق: علامه حلی، حسن بن یوسف (۷۳۶ ه)، بخشی از خطبه
۳۸- الطبقات الکبیر: محمد بن سعد کاتب واقدی (۲۳۰ ه)، بخشی از خطبه
۳۹- تاریخ المدینه المنوره: ابن شبه النمیری، ابوزید (۱۷۳- ۲۶۲ ه)، بخشهایی از خطبه
۴۰- صحیح بخاری: ابوعبدالله بخاری (۲۵۶ ه) ، اشاره به خطبه
۴۱- صحیح مسلم: ابوالحسین مسلم بن حجاج نیشابوری (۲۶۱ ه) ، اشاره به خطبه
۴۲- مسند احمد: احمد بن حنبل (۲۴۱ ه) ، بخشهایی از خطبه
۴۳- مسند فاطمه الزهرا: جلال‏الدین عبدالرحمن السیوطی (۹۱۱ ه) ، بخشهایی از خطبه
۴۴- تاریخ الاسلام: شمس‏الدین محمد بن احمد ذهبی (۷۴۸ ه) ، بخشی از خطبه
۴۵-  عوالم العلوم و المعارف: شیخ عبدالله بحرانی (ق ۱۱ و ۱۲ ه)
۴۶- بصائر الدرجات: ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعری قمی (۳۰۰ ه (، بخشی از خطبه
۴۷- مختصر بصائر الدرجات: محمد بن سلیمان (ق ۸ و ۹ ه) ، بخشی از خطبه
۴۸- فتوح البلدان: احمد بن یحیی بن جابر بلاذری (۲۷۹ ه) ، اشاره به خطبه
۴۹-  کافی: محمد بن یعقوب کلینی (۳۲۸ ه)، بخشی از خطبه
۵۰- کتاب الشمائل: ترمذی، محمد بن عیسی بن سوره (۲۷۹ ه)، بخشی از خطبه
۵۱- اختصاص: شیخ مفید (۴۱۳ ه)، بخشی از خطبه
۵۲- اثبات الهداه: شیخ محمد بن حر العاملی (۱۱۰۴ ه)
۵۳- صواعق المحرقه: ابن حجر هیتمی (۹۷۳ ه)، بخشی از خطبه
۵۴- صوارم المحرقه: قاضی نورالله شوشتری (۱۰۱۹ ه)، بخشی از خطبه
۵۵- تاریخ ابن کثیر: ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (۷۷۴ ه)، بخشی از خطبه
۵۶- اهل البیت: توفیق ابوعلم
۵۷- اعلام النساء: عمر رضا کحاله، بخشی از خطبه
۵۸- تفسیر علی بن ابراهیم قمی (ق ۳ و ۴ ه)، بخشی از خطبه
۵۹- تفسیر عیاشی: ابوالنضر محمد بن مسعود عیاشی (ق ۳ ه)، بخشی از خطبه
۶۰- الغدیر: علامه عبدالحسین احمد امینی (۱۳۵۲ ه)

———————————
اسناد:

۱- معجم البلدان ج۴ص۲۳۸–مراصدالاطلاع ج۳ص۱۰۲۰–لسان العرب:ابن منظور ج۱۰ص۴۳۷٫
۲- معجم معالم الحجاز:دولت عربستان (الحائط) ج۲ص۲۰۵-۲۰۶ و (فدک) ج۷ص۲۳
۳-لسان العرب ج۱ص۴۳۷
۴-معجم البلدان ج۴ص۲۳۸
۵-سیره ابن هشام ج۳ص۳۶۸–تاریخ
المدینه المنوره ج۱ص۱۹۴–شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج۱۶ص۲۱۰…به همین
مضمون: تاریخ ابن کثیر ج۴ص۲۰۳ –سیره ابن کثیر ج۳ص۳۸۴ و….
۶- اسراء ۲۶ . این آیه مدنی است
از مدارک سنی: تفسیر جلالین:سیوطی – محلی- ص ۳۴۶—همچنین در قرآنهایی که
دانشگاه الازهر آنها را تایید کرده اند در آغاز سوره اسراء آمده است: سوره
الاسراء مکیه الا آیات ۲۶و ۳۲ و… .
۷- شواهد التنزیل: حاکم حسکانی ج۱ص۴۳۸–سوره اسراء حیاه الصحابه:کاندهلوی ج۲ص۵۱۹ — الجرح و التعدیل: رازی ج۱ص۲۵۷–ینابیع الموده ص۱۱۹
۸- ینابیع الموده ص۴۳۹
۹- ینابیع الموده ص۴۴۱
۱۰- شواهد التنزیل ج۱ ص ۵۷۰ و همچنین به همین مضمون: ص۴۴۲
۱۱- فتوح البلدان ج۱ص۳۵–المغانم المطابه ص ۳۱۲–عمده الاخبار ص۳۹۴–وفاء الوفاء ج۴ ص ۹۹۹
۱۲- فتوح البلدان ج۱ص۴۴
۱۳- معجم البلدان ج۴ص۲۳۸
۱۴- الصواعق المحرقه ۵۲- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: ۱۶/۲۱۹٫
۱۵- معجم الاوسط طبرانی ج۶ص۱۶۲-۱۶۳–مجمع الزوائد هیثمی ج۹ص۳۹-۴۰٫
۱۶- صحیح بخاری ج۴ص۹۶و
ج۵ص۱۷۸–صحیح مسلم ج۲ص۷۲ ج۵ص۱۵۴–صحیح ابن حبان ج۴ص۵۷۳ و ج۱۱ص۱۵۳–مسند احمد
ج۱ص۶–تاریخ طبری ج۳ص۲۰۲–سنن الکبری ج۶ص۳۰۰–تاریخ ابن کثیر ج۵ص۲۸۶٫
۱۷- از مدارک سنی: بلاغات النساء ص۲۶-۳۲
۱۸- حدیقه الشیعه ج۱ص۳۲۶به نقل از نزهه الکرام ج۱ص۲۳۲
۱۹- همان. خصال شیخ صدوق ابواب الثلاثه

اشتراک گذاری

ارسال یک دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.