اموالم را به امام زمان برسان
داستانی که با عنوان اموالم را به امام زمان برسان آوده ایم از پسر مهزیار نقل شده است که:
در سفری با کشتی همراه پدرم بودم و مال زیادی به همراه او بود. پدرم، دچار بیماری سختی شد و گفت:
«من، در حال مردن هستم.»، و در مورد آن اموال، وصیت کرد که آنها را به امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) بدهم.
از این وصیّت تعجّب کردم، ولی مطمئن بودم که پدرم بیهوده سخن نمیگوید.
با خود گفتم: «اگر امر برایم روشن شد، مانند دوران امام حسن عسکری (علیهالسّلام) به وصیّت عمل میکنم والّا آن را صدقه میدهم.»
مدّتی در عراق بودم تا این که فرستادهای از جانب امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) آمد و مشخصّات مال و محلّ مخفی کردن آن را گفت و حتّی بعضی از مشخّصاتی را که خودم هم نمیدانستم، بیان کرد و من هم مال را به او دادم.
پی نوشت:
طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۲۸۱.