مهدویت"منجی"امام زمان"موعود"انتظار"متن و عکس مهدوی"شعرمهدوی"مدعیان دروغین مهدویت"انتظار"منتظر"شعرمهدی

آیا «حضور» با «ظهور» فرق دارد؟

۹۴-۱

خدا «حضور» مطلق است؛ یعنی در همه جا از همه چیز حاضرتر است؛ امّا حضورش مثل دیوار و سنگ و… نیست. اگر بخواهد مثل دیوار حاضر باشد که دیگر خدا نیست، بلکه یک دیوار است. حاضر بودن در جایی غیر از ظاهر بودن است. مثلاً این لیوان در اینجا «ظاهر» است و شما میتوانید آن را ببینید، علّتش هم این است که یک جا هست و جاهای دیگر نیست، پس میتوانید آن را ببینید؛ امّا اگر همه جا بود، دیگر ظاهر نبود.

اگر چیزی شکل داشته باشد، یعنی در یک مکان هست و در مکان دیگر نیست؛ امّا اگر حدّ و مرز و شکلی نداشته باشد، همهجا میتواند باشد. چیزی که «ظاهر» است، محدود است و چیزی که «حاضر» است، ولی ظاهر نیست، حقیقتی است فوق محدودیتهای مکان، پس محدود هم نیست. ذات خداوند از آن نظر که همهجا هست، «ظاهر» نیست، اگر ظاهر بود که دیگر ذات خدا نبود؛ زیرا خداوند وقتی بخواهد ظاهر باشد، باید محدودیت هم داشته باشد.

تا اینجا دو مطلب «ظاهر بودن» و «حاضر بودن» را در نظر داشته باشید که «ظاهر بودن» محدودیت می آورد و «حاضر بودن» وسعت میآورد. حال سؤالی مطرح میشود که «منِ» من چقدر در تنِ من حضور و نقش دارد؟ جواب این سؤال این است که همه تنِ من در قبضه «منِ» من است؛ زیرا «منِ» من فوق «تن» من است و چون مجرّد است، همیشه مادون یعنی بدن را قبضه می کند و در اختیار دارد و لذا اگر من اراده کرد دستش را بالا بیاورد، دست نمیتواند مقاومت کند. این فوق بودن درجه وجودی من از تن، فوق بودن حقیقی است، نه نسبی. مانند سقف اتاق نیست که نسبت به کف اتاق، بالا باشد، ولی نسبت به شخصی که روی سقف ایستاده، پایین محسوب شود.

پس «منِ» من، حقیقتاً از نظر درجه وجودی بالاتر و فوق «تنِ» من است؛ به همینجهت تمام تن در قبضه من است. در واقع«من» یا نفس انسان است که میشنود و میگوید و حرف میزند و راه میرود، منتها اعضاء تن را بهعنوان ابزارهای خود بهکار میگیرد. «تن» مثل عصاست در دست «من». إنشاءالله با تأمّل در مثال «من» و «تن»، معنی واسطه فیض بودن امامزمان(عج) در هستی روشن میشود که مَثَلِ امام زمان(عج) در کلّ هستی، مثَلِ «من» است در «تن».

این نوع مطالبی که عرض شد به عنوان مقدّمات امام شناسی است و باید در دبستان فرهنگِ فکری تشیّع، بررسی و تدریس شود. ما حق نداریم بدون آنکه امام را بشناسیم از این دنیا برویم. از امام کاظم(ع) روایت هست که فرمودند: «هرکس بمیرد و امامش برایش مشخص نشده، به مرگ جاهلیت مرده، و مردم معذور نیستند تا اینکه امامِ خود را بشناسند و کسی که بمیرد و امام خود را بشناسد، مثل کسی خواهد بود که در کنار حضرت قائم(ع) در چادر آن حضرت بوده است»؛ اگر بتوانیم در مورد امامشناسی وقت بگذاریم، تمام معارف دین به نحوی بسیار روشن برایمان حل میشود.

در دعای ندبه داریم که: «اَیْنَ وَجْهُاللهِ الَّذی اِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْاَوْلِیاء»؛ کجاست آن وجه خدا که اولیاء الهی به سوی او نظر دارند، یعنی حضرت امام زمان(عج) وجه الهی هستند و نمایش کامل صفات الهی میباشند، یعنی امام از ملائکه هم بالاتر است. امام حقیقتاً به جهت مقام جامعیت اسمائیاش از ملائکه هم بالاتر است. همانطور که «من» حقیقتاً فوق «تن» و حتّی فوق قوای «بینایی» و «شنوایی» است.
با این مقدمات إن شاءالله معنی غیب بودن امام را متوجّه شدید، یعنی کلّ هستی زیرپای امام و در قبضه امام(عج) است. عرض شد که جهان در قبضه امام است، مثل این است که بدن در قبضه «من» یا نفس انسان است. وقتی میگوییم امام واسطه فیض است؛ یعنی رابطهاش با هستی یک رابطه طولی است، یعنی مقام حضرت بالاتر است و بقیّه عالم، در قبضه وجود حضرتاند. مقام امامزمان(عج) در هستی طولی است، مثل مقام منِ شما که تنِ شما مادون آن است و آن تن در طول وجود «من» است و وقتی معنی حضور طولی حضرت را نسبت به عالم متوجّه شدید، ملاحظه خواهید کرد، همانگونه که تن شما در قبضه من شماست، هستی در قبضه اراده امام است.

……..

مبانی معرفتی مهدویت/ اصغر طاهرزاده

 

اشتراک گذاری

ارسال یک دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.