مهدویت"منجی"امام زمان"موعود"انتظار"متن و عکس مهدوی"شعرمهدوی"مدعیان دروغین مهدویت"انتظار"منتظر"شعرمهدی

بازگشت منجی را تسریع کرده باشد؟ – جهان منجی میخواهد

شنیدم در یک اداره به مومنی تهمت زدند؛ تهمت‌زننده مدرک نداشت و فقط حرف درست کرد. تهمت‌خورنده با صد سند بی‌گناهی خود را ثابت کرد. آخرین خبر اینکه تهمت‌زننده ارتقای شغلی یافت. دعای تهمت‌خورنده اگر تهمت‌زننده را خشک نکرده باشد، می‌توان امید…

اینا منتظرن – جهان منجی میخواهد

حالا رو نگاه نکن که مردم دارن سختی می‌کشن، خون دل می‌خورن و خون میدن و باز میگن باید ادامه داد! نه! زمانی هم بود که مردم برای یه لقمه چرب‌تر خون می‌ریختن و خون به دل می‌کردن. الان اوضاع خیلی فرق کرده. چشم بچرخونی این طرف و اون طرف دنیا…

و تو کجایی – جهان منجی میخواهد

من دیده‌ام. لابد شما هم. طفلی اگر ببیند مظلومیت مادرش را، پدرش را، خواهرش و یا برادرش را، سعی می کند دفاع کند؛ هر طور که بتواند. کسی به او یاد نداده ولی همین که می‌فهمد هستی‌اش را پایمال می‌کنند، سریع در سنگر دفاع قرار می‌گیرد. خود ما هم…

طفلکان سرزمین قدس، به جای مرگ، رشد را خواهند زیست – جهان منجی میخواهد

آرام‌آرام، سر به سر، بغل به بغل، جان می‌دهند و ما مرگشان را تماشا می‌کنیم. ای منجی جان‌های در خطر! نمی‌خواهیم تکرار یهود باشیم و موسی‌مان را با خدایش به کارزار بفرستیم. بیا تا حبیب‌وار برای نجات جان بشر دیوانه‌ات شویم. بیا تا زینب‌گونه…

زندگیشونم حتی فدات می‌کنن – جهان منجی میخواهد

خیلی بچه بودم. هر چی زبونی محبت می‌کردن، هیچی نمی‌گفتم. هیچیِ هیچی. اعتراض می‌کردن که این همه ما گفتیم دوستت داریم، تو هم یه بار زبونی بگو! یعنی چی هیچی نمیگی! نمی گفتم. من از بچگی همه «دوستت دارم» ها رو گذاشتم کنار برای شما. به خدا! همه…

نمی‌شناسندش ولی صداش می‌کنن – جهان منجی میخواهد

برادرهای یوسف (ع) دیدنش و نشناختن. هم‌کلام شدن و نشناختن. رفت و آمد داشتن و نشناختن. دوست داشتن دوباره ببیننش و نشناختن. رفتن ازش کمک بگیرن و نشناختن. ظلم کرده بودن و مظلومانه کمکشون کرد و باز هم نشناختن. حکایت مردم دنیاست. نمی‌شناسندش…

خیلی ممنون از توجهی که به مفهوم مهدویت داری – جهان منجی میخواهد

سنگک داغ کنجدی، پنیر کم‌چرب، چای، شکر، کره دوغی و عسل رو که گذاشتم تو سفره، بابا بزرگم یه تیکه نون برداشت و یکم پنیر روش مالید و گفت: «دست بابات درد نکنه. دست بابای اصلی‌مون هم درد نکنه» گفتم: «آقا جون بابای اصلی دیگه کیه؟» گفتم: «همون کسی…

الان امام زمان از این کارت راضیه؟ – جهان منجی میخواهد

طرف تو مسجد یه جوری با دست روی دستش می‌زد که انگار داره نون بیار کباب ببر بازی می‌کنه. ازش پرسیدم: «چی شده؟» گفتم: «دلم واسه امام زمانم تنگه. کاش می‌اومد و چشممون روشن می‌شد و گره از کار جهان باز می‌کرد» یه ساعت بعد سر سفره شام، دوغ منو…