همه منتظر یک نفرند(دریاب دمی شیفتگان را به نگاهی)
دریاب دمی شیفتگان را به نگاهی
ای در دل هر ذره ز سودای تو راهی
عمری است که در حسرت آیینه رویت
می سوزم و نتوان زدن از بیم تو آهی
افروخت سر و پای من از آتش عشقت
چون برق فروزنده جهد بر پَرِ کاهی
آقا جان،مولای ما:
نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس
که عندلیب تو از هر طرف هزارانند
طبیب اصفهانی چه زیبا سرود:
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند