مهدویت"منجی"امام زمان"موعود"انتظار"متن و عکس مهدوی"شعرمهدوی"مدعیان دروغین مهدویت"انتظار"منتظر"شعرمهدی

دوران ریخته بر هم، شعر مهدوی از محمد جواد شیرازی

دوران ریخته بر هم، شعر مهدوی از محمد جواد شیرازی

دردی که گلستان مرا ریخته بر هم

آسایش دوران مرا ریخته بر هم

هجران رخ یوسف زهراست که این طور

آبادی کنعان مرا ریخته برهم

بیچارگی و درد فراقی که چشیدم

یک عمر، گریبان مرا ریخته برهم

دلگرمی من چشم ترم بود، گناهم

دلگرمی چشمان مرا ریخته بر هم

خسته شدم از این همه تاریکی نفسم

آن قدر که بنیان مرا ریخته بر هم

درهم شده نان همه با هم، چقدر حیف

این فاجعه ایمان مرا ریخته بر هم

مدیون گل فاطمه هستم که دعایش

پرونده عصیان مرا ریخته بر هم

داغ غم جانسوز علی و غم زهرا

آرامش مژگان مرا ریخته بر هم

فرمود علی فاطمه جان، حوریه ی من

اوضاع تو ارکان مرا ریخته بر هم

مبهم شدنت، جان علی بیشتر از قبل

احوال پریشان مرا ریخته برهم

لعنت به کسی که وسط کوچه تو را زد

نامرد چه قرآن مرا ریخته بر هم

محمدجوادشیرازی

اشتراک گذاری

ارسال یک دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.